سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اتش

صفحه خانگی پارسی یار درباره

گاهی

گاهی باید ... "نبخشید" کسی را ...
که بارها ... و بارها ... او را بخشیدی ... و نفهمید !
تا این بار ...
در آرزوی بخشش تو ... بماند !
گاهی "نباید" صبر کرد ...
باید رها کرد و رفت ...
تا بدانند ...
اگرچه ماندنی بودی ...
اما "رفتن" راهم بلد بودی ...
گاهی باید منت گذاشت ...
بر سر کارهایی که برای دیگران انجام میدهی ...
تا شما و کارهایتان را کم اهمیت ندانند ...
گاهی هم باید "بد" بود ...
برای کسی که...
فرق "خوب" بودن تو را...
هیچگاه نفهمید ...


00

دلم میخواهد مونثی را کنار بگذارم !
مذکر باشم فقط برای یک شب ، همین امشب
سیگاری روشن کنم ، دست در جیب ، بی خیالِ بی خیال
کنار اتوبان را بگیرم و قدمهایم را یکی یکی دود کنم
بی ترسِ نگاه های خریدار مذکرها
مذکر که نه ، نر ها !
بی ترسِ خوردن برچشب فاحشه گی بر پیشانیم
بی ترسِ ...
نه ، بی خیال شدم !
گور بابای هر دو جنس
امشب را هم در خانه می مانم


0

من زنم…
بی هیچ آلایشی…
حتی بی هیچ آرایشی !
خدا خواست که من زن باشم …
که بدوش بکشم،بار تو را که مردی !
..................و برویت نیاورم که از تو قویترم ...
آری من زنم...
خدا  خواست که من زن باشم ...
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...
عشق خواهم ورزید ...
به مردانگی ات خواهم بالید ...
با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد ...
پشتیبانت خواهم بود ... و تو ...
مرد بمان!
این راز را که من مرد ترم
به هیچ کس نخواهم گفت!!


:)

مـــی خـــواهـــم داستــانـــی از علاقــــه ام بـــه تــــو را بنـویســم
یـــکی بـــــود ، یــــکی ... بــی خیال........!!
خــــلاصـــه اش میشود اینــــــکـه :

دوستـت دارم ، لعـــــنتـی ...!


حسود

یاد گرفتم با احمق بحث نکنم

و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند

یاد گرفتم با وقیح جدل نکنم

چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه میکند

یاد گرفتم از حسود دوری کنم

چون اگر دنیا را هم به او هدیه کنم باز هم از من بیزار خواهد بود



بانو

کــور باش بانــو !
نگاه که می کنی ؛ می گویند : نخ داد ...
عبوس باش بانــو !
لبخند که میزنی ؛ می گویند : پا داد ...
لال باش بانــو !
حرف که می زنی ؛ می گویند : جلوه فروخت

گاهی اوقات مـــردم نمی خواهند حقــیقت را بشــنوند، زیـــرا که نمی خواهند اوهامــشان نابــود شــود.

فـــردریـش نیـچــه